: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
موبایلم زنگ خورد ، وقتی دیدم عکس گنبد پیامبر رو صفحه اش افتاده فهمیدم کی پشت خطه
آقای کشانی
گوشی رو برداشتم و سلام و احوالپرسی
پرسیدم :چه خبر ؟ امسال کاروان دانشجویی نبردید ؟
گفتند : جمعه همین هفته داریم میریم (سی فروردین )
و من حسرت خوردم بر سفری که رفتیم و قدرش رو ندونستیم .
جمعه با خودم خیال میکردم منم یکی از دانشجوهای کاروان آقای کشانی هستم و می خوام برم ...
خدایا جونم !!! یعنی میشه دوباره قسمت ما کنی ؟
نوشته شده توسط : دانشجو
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
نوشته شده توسط : دانشجو
یادتونه این پرچم که نشونه ی کاروانمون بود .
آقای روغنی می گرفتند دستشون و ما دنبالشون راه می افتادیم .
یادش بخیر . چه روزایی داشتیم.
نوشته شده توسط : دانشجو
موزه مکه . آقای کشانی و حاج آقای روحانی
شب میلاد امام علی علیه السلام . آقای کشانی و آقای روغنی
نوشته شده توسط : دانشجو